دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon سرنوشت هاشمی رفسنجانی آینه عبرت!!. -علیرضا یعقوبی

روزگاری از علی اکبر هاشمی رفسنجانی بعنوان قدرتمندترین فرد در حکومت کنونی ایران یاد می شد. حتی در زمانیکه سید محمد بهشتی در قید حیات بود هاشمی رفسنجانی از جایگاه خاصی در نظام حکومتی ایران برخورار بود. بیاد بیاوریم پیام خمینی بعد از ترور هاشمی رفسنجانی در بهار سال 58 توسط گروه فرقان را. خمینی طی پیامی اعلام نمود"انقلاب زنده است چون هاشمی زنده است". این جمله بیانگر جایگاه او نزد رهبر پیشین جمهوری اسلامی است. نسل اول انقلاب بیاد دارند که حکم نخست وزیری مهندس بازرگان از سوی خمینی توسط هاشمی رفسنجانی قرائت شد. او اولین رئیس مجلس رژیمی است که خمینی ادعا داشت که در راس همه امور است. رفسنجانی قبلا نیز مقام وزارت کشور رژیم را هم بعهده داشت. او همواره از محرمترین و نزدیکترین مشاوران رهبر پیشین حکومت حاضر بود و دیگران به فاصله زیادی از او قرار داشتند و بازهم بر نسل اول انقلاب واضح و مبرهن است که خمینی بارها در حمایت از دولت میرحسین موسوی به رهبر کنونی رژیم که آن زمان مقام ریاست جمهوری رژیم را اشغال نموده بود تو دهنی زد. یکبار هم که خامنه ای در نماز جمعه تهران در رابطه فتوای کشتن سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی به اظهار نظز پرداخته بود با توپ و تشر خمینی روبرو شد که او را در مقام اجتهاد و بطریق اولی در مقام اظهار نظر درباره یک حکم شرعی نمی دید. در حالیکه رفسنجانی در همان زمان محبوبترین فرد نزد خمینی بود که از او به طنز بعنوان ملیجک درگاه ولی فقیه یاد می شد. خمینی در اواخر جنگ فرماندهی کل نیروهای مسلح را طی حکمی در اختیار هاشمی رفسنجانی گذاشت تا تمامی امکانات مملکت را در خدمت به جنگ و به اصطلاح خود یکسره نمودن تکلیف جنگ بکار گیرد و هاشمی رفسنجانی بود که در نهایت گزارش نهائی خود را در زمینه پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل درباره صلح با عراق را نزد خمینی برد و او را بنا به اطلاعیه خمینی در همان زمان به قبول آتش بس واداشت. رفسنجانی بنا به کتاب خاطرات خود نقش برجسته ای در واداشتن خمینی به خلع ید از جانشین خود مرحوم منتظری داشت بطوریکه در همین رابطه مورد اعتراض همسرش واقع شد. بسیاری از نزدیکان به رژِیم نقل قول جعلی رفسنجانی از قول خمینی درباره صلاحیت احراز مقام رهبری از سوی خامنه ای را مهمترین ترفند رفسنجانی در راستای برکشیدن خامنه ای در مقام رهبری و سپردن ایفای نقش ولی فقیه به او می دانند. بسیاری زدوبندهای محرمانه بین این دو را عامل اصلی جلوس خامنه ای در مقام رهبری می دانند. اما تمامی آگاهان سیاسی در این اصل متفق القول بودند که قویترین مرد در نظام حکومتی ایران بعد از خمینی در بالاتریمن مقام اجرائی کشور یعنی ریاست جمهوری قرار گرفته است. خامنه ای برای بیرون کشیدن خود از سایه رفسنجانی از همان روزهای اول به قدرت خزیدن توطئه علیه هاشمی رفسنجانی را به کمک عوامل خود در ارگانهای قدرت شروع کرد. مجلس چهارم که بطور یکدست در اختیار خامنه ای- هاشمی بود مخالفت خود را از بکارگیری نیروهای تکنوکرات در بدنه دولت رفسنجانی تحت نفوذ لیبرالیسم در درون حاکمیت را شروع کرد و با طرح شعار "ذوب در رهبری" و مبازه با لیبرالیسم عملا در مقابل دولت هاشمی صف آرائی نمود. جناح خامنه ای بعد از دو دوره ریاست جمهوری رفسنجانی برای فتح آخرین خاکریز یعنی پست ریاست جمهوری خیز برداشت. رفسنجانی که کارشناسان امور سیاسی از او بعنوان یک پراگماتیست زیرک نام می برند بعد از ناامید شدن از تغییر قانون اساسی که زمینه انتخاب مجدد او به مقام ریاست جمهوری برای باز سوم را فراهم می کرد توانست توسط تکنوکراتهای گردامده در دولتش که نام "کارگزاران سازندگی" را برخود نهاده بودند و از رفسنجانی بعنوان سردار سازندگی یاد می کردند جناح مغلوب رژِیم که رفسنجانی شخصا در به حاشیه راندن بعد از و به انزوا کشاندن آنها نقش اساسی داشت را در یک یارگیری جدید به فعالیت سیاسی در دور هفتم انتخابات ریاست جمهوری بکشاند که نتیجه آن ریاست جمهوری خاتمی تحت عنوان "اصلاح طلب" بود. رفسنجانی بهای این ایستادگی در مقابل "اراده رهبر" را با محاکمه و زندانی شدن غلامحسین کرباسچی شهردار تهران پرداخت. از این مرحله تضادهای موجود بین رفسنجانی و خامنه ای بسمت حذف شدن یکی از آن دو پیش رفت هر چند که خامنه ای در ظاهر برای کنترل اصلاح طلبان رفسنجانی را به مقام ریاست مجمع تشخیص مصلح نظام گمارد. اصلاح طلبان به پشتوانه آرای 20 میلیونی مردم ایران که تماما متعلق به مخالفان رژیم بود سعی کردند با طرح مشارکت رفسنجانی تحت عنوان "عالیجناب سرخپوش" در جنایات صورت گرفته توسط وزارت اطلاعات و بالاخص در قتل های زنجیره ای طرح "عبور از رفسنجانی" را به پیش ببرند و او را به حاشیه برانند که همین مسئله عامل نزدیکی موقت رفسنجانی با جناح بنیادگرای هوادار خامنه ای بود اینبار برخود نام "اصولگرا" نهاده بودند. اما مسلم بود که عقد "برادرخواندگی" مجدد خامنه ای و رفسنجانی از نوع عقد موقتی بود که به هیچگاه عقد دائم تبدیل نگردید. ضعف بنیادی جناح اصلاح طلب که عمدتا نیروهای رانده شده از درون رژیم بودند که فاقد هرگونه طرح و استراتزی برای پیشبرد سیاستهای به اصطلاح اصلاح طلبانه بودند در کنار جبن ذاتی خاتمی که حتی قدرت دفاع از وزرای کابینه خود همچون عبدالله نوری و عطالله مهاجرانی و شهردار سابق تهران کرباسچی در مقام تهاجمات جناح مقابل را نداشت و همچنین همسفرگی او در تمامی جنایات با جناح اصولگرا از جمله در سرکوب خونین قیام دانشجوئی 18 تیر سال 1378 زمینه ساز بروز پدیده ای بنام "احمدی نژاد" بعنوان خلص ترین رئیس جمهور رژِیم حاضر شد. لمپنیزم مذهبی توانست آخرین سنگر و بقول خود خاکریز قدرت را فتح کند. به ریاست جمهوری رساندن احمدی نژاد می بایست دقیقا از روی جنازه سیاسی و به مزبله کشیدن او همراه می بود تا تابوت سیاسی او بطور رسمی با شکست در انتخابات در مقابل احمدی نژاد تشییع جنازه شود. اما کسانیکه رفسنجانی را می شناسند می دانند که او موجودی است دوزیستان و شرکت او در انتخابات مجلس رژِیم تائیدی است بر این ادعا. جناحی در حاکمیت بر ای نظرند که معادله قوای درون حکومت باید رفسنجانی تضعیف شده را حفظ و همراه و همسفره در تمامی جنایات کرد. همانگونه که فرزندش مهدی رفسنجانی تحت تعقیب قضائی قرار می گیرد و دخترش فائزه حکم شش ماه زندان او مورد تائید نهائی قرار می گیرد و بر سیطره او بعد از بیست و شش سال بر دانشگاه آزاد با نشاندن برادر وزیر علوم کابینه احمدی نژاد یعنی فرهاد دانشجو پایان داده می شود و در پایان دوره کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه ریاست او بر این مجمع زیر سوال بزرگ قرار دارد اما بازهم ترس از این می رود که رفسنجانی فردی است که هر حالتی زهرش را خواهد ریخت. اما سرنوشت رفسنجانی از مقتدرترین فرد بعد از رهبر پیشین این رژِیم تا سقوطش در دوران خامنه ای که از قضا توسط خود او تا مقام رهبری برکشیده شده بود سی و اندی سال می گذرد. کسانیکه شاهد و ناظر رای دادن رفسنجانی در انتخابات جمعه گذشته بودند حقارت او را در پای صندوق رای گیری بعینه به تماشا نشستند بطوریکه هیئت مجری انتخابات در حوزه رای گیری که رفسنجانی در آن رایش را به صندوق ریخت حتی در مقابل او به کمترین احترامی قیام نکردند آنهم در مقابل فردی که روزگاری همین افراد آرزوی پیشی گرفتن از یکدیگر در بوسیدن دستش را داشتند. صحنه برخورد ماموران حوزه انتخاباتی با رفسنجانی آینه تمام نمای جایگاه افراد در نظامهای خودکامه و توتالیتر است. در چنین نظامی تمامی افراد حتی اگر در بالاترین موضع رهبری هم قرار داشته باشند تاریخ مصرفی دارند که با پایان رسیدن آن باید به زباله دان تاریخ انداخته شوند. سرنوشت رفسنجانی می تواند و باید مایه عبرت تمامی عمله استبداد قرار گیرد هر چند که حب جاه و مقام بر دیده گان آنها پرده انداخته و آنها را قدرت درک و فهم آنچه که بر رفسنجانی گذشت نیست تا خود در زمانی دیگر به چنان سرنوشتی گرفتار آیند که امروز بطور کاملا قانونمند نصیب هاشمی رفسنجانی شده است.  ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ...

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من