دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon تحریم گسترده منطقی ترین وجه در شعبده انتخاباتی دیروز-علیرضا یعقوبی

رژیم رو به احتضار حاکم دیروز شعبده انتخاباتی مجلس را برگزار نمود و بنا به انتظار وزیر کشور رژیم مدعی شد که بیش از 64 درصد از مردم در انتخابات شرکت کرده اند و مضحک تر از همه آنکه او مدعی شد که در استان کهکلویه که یکی از استانهای محروم کشور است بیش از 88 درصد مردم در انتخابات مجلس رژیم شرکت کرده اند. البته تا آنجا که به مردم ایران باز می گردد پاسداری که دستش بخون مردم آلوده است دیگر دروغ گفتن از سوی او هیچ قبح و شرمی را بدنبال ندارد. اما اصولا رژیم قرون وسطائی آخوندی چه نیازی به برگزاری انتخابات دارد که در تضاد ماهوی با ماهیتش بسر می برد. همگان مطلعند که "انتخاب" و "انتخابات" از دستاوردهای نوین بشری بعد از گذار از قرون وسطی و خلع ید از کلیسا و جدائی دین از دولت و برخاسته از سکولاریسم است. تا آنجا که به بنیانگزار این رژِیم و جانشین و سایر کارگزاران ریز و درشت آن و همچنین به آخوندهای سنتی با تفکرات تار عنکبوت بسته و فسیل شده بر می گردد آنها همواره مخالفت صریح خود را با مدرنیسم که انتخابات نیز از دستاوردهای آن می باشد اعلام نموده اند. اصولا در فقه شیعه سنتی مشروعیت رژیم نه از جمهور مردم بلکه برخاسته از مشی و اراده الهی و نبی او و جانشینانش می باشد و رای و نظر مردم فاقد هرگونه اعتباری در جایگاه مشروعیت بخشیدن به نظام حکومتی می باشد. بسیاری از فقیهان سنتی مخالفت صریح خود را با جمهوریت و انتخاب مردم اعلام نموده اند و همواره از "امارت" و یا "حکومت اسلامی" بجای "جمهوری اسلامی" دفاع نموده و این دو یعنی "جمهور" و "اسلام" را در تناقض ماهوی با یکدیگر دانسته اند. اما چرا حکومت حاضر تا به امروز نتوانسته تناقض موجود را حل نماید همانا ریشه در فرصت طلبی تاریخی خمینی در کسب قدرت سیاسی داشته و دارد. اطرافیان خمینی گرد آمده در نوفل لوشاتو همچون رئیس جمهور اول این حکومت از آنجائیکه از ترهات فکری خمینی مطلع بوده اند به او فهماندند که طرح نظریات مادون ارتجاعی نه تنها هیچ کمکی به او در کسب قدرت سیاسی و سرنگونی رژیم سابق نمی کند بلکه شدیدا افکار عمومی جهان را علیه او برمی انگیزد و دولتهای غربی نیز برای رضایت دادن به انتقال قدرت از رژیم سابق نیاز به گفتمان مدرن و امروزی دارند. لذا خمینی تا آنجا در وعده های پوچ و واهی خود پیش رفت که اعلام نمود که کمونیستها هم در بیان عقاید خود آزادند. تا بدینوسیله شرق و غرب عالم را از جانب خود آسوده خاطر گرداند که او به قواعد حاکم بر رقابت سیاسی پایبند بوده و آن را در مواضع خود لحاظ خواهد کرد. هر چند که بمحض کسب قدرت سیاسی با شعار "نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی" دهان کجی خود به طرقین درگیر در جنگ سرد را با توجه به شم ضد انقلابی خود اعلام نمود. با از دست رفتن تدریجی پایگاه اولیه رژِیم دیگر تقلبات گسترده و نجومی برای بیرون کشیدن افراد مورد نظر کارساز نبود چرا که هر انتخابات نسبت به دوره قبل خود با افت رای دهندگان روبرو بود. لذا از دوره دوم مجلس شورای نگهبان نقش برجسته تری را در مهندسی انتخابات بعهده گرفت که در کنار حذف قانونی جریانات و افراد مورد نظر می توانست تعداد آرای ماخوذه را بطور غیرواقعی و غلوآمیز بالا ببرد. گسترش تضادهای درونی رژیم نیاز به نظارت استصوابی از سوی شورای نگهبان را با تمامی بدنامی هائی که بدنبال داشت گریز ناپذیر ساخت. دیگر مشتی به اصطلاح فقیه فسیل شده بلحاظ قانونی از این اختیار برخوردار بودند که صلاحیت انتخاب شوندگان را به هر گونه ای که لازم می دانند رد نمایند. حضور اکثریت اصلاح طلبان در مجلس ششم و بسط و افشای تضادهای درونی رژیم که برخاسته از شدت و غلظت تضادها در بطن و پائین جامعه بود انسداد هر چه بیشتر سیاسی در بین نیروهای داخل حاکمیت را به امری واجب و غیرقابل انکار در کنترل و هدایت بحرانهای داخلی رژیم تبدیل نمود. در این راستا در کنار شمشیر آخته شورای نگهبان ارگانهای سرکوبگر سپاه و بسیج نیز صحنه انتخابات را قرق کردند بطوریکه برگزاری "انتخابات پادگانی" به کلامی رایج در درون حکومت و جناحهای آن مبدل گشت. در چنین انتخاباتی!! اصلاح طلبان می بایستی به کسب حداکثر سی تا سی و پنج کرسی در مجلس بسنده می کردند و نقش اپوزیسیون دائمی را در ایجاد سوپاپ اطمینان برای رژیم ایفا می نمودند. امری که همواره توسط اصلاح طلبان به چالش کشیده می شد. نتیجه برگزاری اولین دوره از "انتخابات پادگانی" مجلس هفتم رژیم بود که اکثر کرسیهای آن توسط پاسداران نزدیک به خامنه ای اشغال گردید. محمود احمدی نژاد تحفه ای بود برخاسته از دومین دوره برگزاری انتخابات!! با شیوه و سیاق جدید. دنیا هم می بایست به این شکل از برگزاری انتخابات که نمایشگر پایگاه توده ای رژیم بود رضایت می داد!!. برای دور دوم ریاست جمهوری ریاست جمهوری اصلاح طلبان نخست وزیر امام که بیست سال خانه نشینی اختیار کرده بود را بعنوان "اصولگرای اصلاح طلب"!! وارد صحنه مبارزات انتخاباتی نمودند. جناح اصلاح طلب از فرصت مبارزات انتخاباتی انحصاری !! استفاده نمود و با استفاده از انقلابات مخملی خود را در قالب "جنبش سبز" سازمان داد تا بتواند با بسیج توده های بجان آمده از سی سال جنایت و خیانت به عالیترین منافع ملی ایرانیان یعنی اعمال حاکمیت ملی در پشت سر خود بشکلی تمام عیار در برابر جناح حاکم صف آرائی نماید. نتیجه آن انتخابات و جنایت صورت گرفته بعد از آن را همگان بخوبی شاهد و ناظر بودند. انزوای گسترده رژیم و شکسته شدن هیمنه ولایت فقیه , رژیم را در آستانه انتخابات مجلس کنونی در شرایط نوین جهانی در مخمصه و فشار شدید قرار داد. رژیم نیاز داشت تا با نمایشی از قدرت در انتخابات رکورد تمامی تقلبات و رای سازیهای گذشته را با توجه به تجارب سی و سه ساله بشکند. لذا اینبار مهندسی انتخابات با توجه به تحریمهای بین المللی و بایکوت انتخابات توسط نزدیکترین نیروهای درونی رژِیم شکل پیچیده تری بخود گرفت. از مدتها قبل ولی فقیه شاخ شکسته رژیم نوید برگزاری انتخابات پرشورتری را به تتمه نیروهای روحیه باخته رژیم تحت عنوان فتح خیبر و ... می داد. روزنامه کیهان ارگان ولی فقیه نیز که در پیشگوئی تعداد شرکت کنندگان ید طولائی دارد مژده می داد که اینبار رکود جدیدی از تعداد شرکت کنندگان در انتخابات بجای گذاشته خواهد شد. براستی سوال اینجاست که طی دو سال گذشته چه تحولی در زندگی مردم ایران در پس سرکوب و کشتار جوانان این مرز و بوم بعد از به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری گذشته بوقوع پیوسته است. واقعیت این است که بلحاظ اجتماعی حلقه بر گردن ضعیفترین اقشار جامعه هر چه تنگتر گشته است. مشکلات ومعضلات اقتصادی و اجتماعی غیر قابل کنترل گشته است. افشای اختلاس سه هزار میلیاردی حتی ناآگاه ترین اقشار مردم را نسبت به عمق فساد درونی این رژیم سرکوبگر مطلع ساخته است. در عرصه جهانی رژیم در انزوای کامل بین المللی بسر می برد بطوریکه هیچ آینده ای برای این رژیم متصور نیست و همگان صحبت از وقوع یک جنگ در پس تهدید بستن تنگه هرمز توسط رژیم می کنند. نتیجه منطقی آنکه می بایست بطور طبیعی این دوره از انتخابات با تحریم گسترده داخلی حتی از سوی نزدیکترین طیف درونی این رژیم روبرو شود. همانگونه که تمامی گزارشهای مردمی دلالت بر همین واقعیت یعنی سوت و کور بودن حوزه های رای گیری در کنار شلوغی لحظه ای چندین حوزه انتخاباتی برای فیلم برداری و کشاندن ته مانده گزارشگران خارجی برای نمایش فتح خیبر!! رژیم و ولی فقیه آن داشت. اما وقتی صحبت از شعبده انتخاباتی می کنیم بنا به اشراف به عمق پوسیدگی رژیم به این باور داریم که ولی فقیه رژیم در فرط استیصال و زبونی همواره ماری در آستین برای شعبده خود دارد. مسلما کسی که جنایت می کند دیگر رای سازی نجومی نزد او شرم و قبح و خجالتی را بدنبال ندارد. جنایتکار وقیح می تواند ادعا کند که توده ها شیفته دیکتاتور هستند هر چند که این دیکتاتور حرث و نسل آنها را برباد داده باشد. "خودشیفتگی" یکی از خصوصیات بارز هر دیکتاتوری است. او تا روز سقوط هنوز اعتقاد دارد که توده ها شیفته رهبری داهیانه او هستند و دست و عبا و غبای او از هر جنایتی پاک است. هیتلر از فرط خودشیفتگی مجبور به خودکشی شد و چائوشسکو در فرط خودشیفتگی مدعی آن بودند که دستان پاکی دارند و توده ها شیفته و واله او می باشند تا آنکه به جوخه اعدام سپرده شدند و یا همچون قذافی که می خواست موشها را از سوراخ بیرون بکشد خود در نهایت خود درون لوله ای مخفی شد!!. براستی چه عاقبتی در انتظار ولی فقیه رژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر وطن اسیرمان ایران است؟

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من