دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon یاد مصدق کبیر گرامی باد- علیرضا یعقوبی

تاریخ ایران مملو از دلاور مردانی است که گاها بتنهائی ارابه تکامل را به پیش رانده اند. دکتر محمد مصدق از جمله آن رامردانی است که تا به آخر در مسیر رهائی و آزادی میهنش از قید استبداد و استعمار با صلابت هر چه تمامتر باقی ماند و سختیهای مبارزه را با طیب خاطر در سخت ترین شرایط و در زمستان اجتماعی تاریخ این میهن صبورانه به امید آنکه نسلی برآید تا "مستمع صاحب دردی باشد که بخواهد تمامی وجود خود را در راه آزادی میهن فدا نماید". این یگانه دولتمرد دمکرات تاریخ ایران نماند تا شکوفائی نسلی را شاهد باشد که در مسیر پرافتخار او گام گذاشتند و بهای مبارزه را به تمام و کمال پرداختند تا زمستان اجتماعی این میهن پایان پذیرد و بهار آزادی و استقلال فرا رسد اما چه می شود کرد که رهبری قیام ملت ایران توسط شقی ترین دشمن ایران و ایرانی از جمله دشمن مصدق بزرگ و سلف وطن فروشانی از جنس کاشانی ربوده شد و راه و آرمان مصدق بزرگ برای تحققش در فرازی بسا بلند و بالاتر اینبار توسط فرزندان شایسته و برومندش در قلب یک جنبش سازمان یافته تا رسیدن به قله پیروزی ادامه دارد. اگر خمینی جای پای سلف تاریخیش آخوند کاشانی در خلا یک آلترناتیو انقلابی توانست رهبری انقلاب مردمی سال 57 را برباید و آن را بر سر بهترین فرزندان ملت ایران آوار نماید اما چه باک که فرزندان مصدق کبیر راه و آرمان او را پیگیری کرده و در آینده ای نزدیک به یمن پاکبازی خود و آگاهی توده های مردم شاهد پیروزی را در آغوش خواهند کشید و یاد مصدق بزرگ را چه بر سر مزار و چه در میدان بزرگ آزادی گرامی خواهند داشت. با این آرزو بیاد مراسم 14 اسفند ماه سال 57 در مزار مصدق کبیر در آرامگاه ابدیش در احمدآباد افتادم. مراسمی که به حق اولین جلوه از جبهه تمام عیار خلق بود. حضور در کنار پدر طالقانی در آن روز افتخاری بس بزرگ بود که نصیب نگارنده مطلب حاضر شد. سخنرانی آیت الله طالقانی در قدردانی و تجلیل از مصدق بزرگ و یادآوری دنائت و خیانت کاشانی از سوی آن بزرگمرد روحانی قبل از همه تیری بود که بر قلب و روح خمینی وارد می آمد و قلب همه دوستداران مصدق را مالامال از شادی و مسرت می ساخت. آیت الله طالقانی که مرزبندی بسیار روشنی با اسلام بنیادگرا داشت بخوبی ماهیت ارتجاعی مقتدای تاریخی خمینی یعنی کاشانی خیانتکار را افشا ساخت و از یک خلط بزرگ تاریخی که خمینی و آخوندهای هم پالکی اش بدنبال آن بودند جلوگیری بعمل آورد. سخنرانی مجاهد خلق مسعود رجوی که مجاهدین را ادامه دهنده راه مصدق بزرگ و فرزندان او خواند بر عمق کینه خمینی از رسالتی که مجاهدین در خلع ید از اسلام ارتجاعی و ارزش گذاری بر سرمایه ها و ارزشهای ملی و میهنی داشتند افزود و دقیقا از فردای آن روز بود که شعار "مرگ بر منافقین" ترجیع بند شعار "درود بر خمینی" شد. نگارنده بیاد دارد که در یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال 58 بهمراه دوستی به دیدار میرحسین موسوی در دفتر روزنامه در حال انتشار "جمهوری اسلامی" رفت که او (موسوی) سردبیری آن را بعهده داشت و کارمندان این روزنامه در حال اسباب کشی به محل دفتر این روزنامه در خیابان فردوسی بودند. کارمندان این روزنامه در حین جابجائی میز و صندلی ها شعار می دادند "درود بر خمینی مرگ بر منافقین". نگارنده متن حاضر از میرحسین موسوی دلایل دگردیسی او از یک هوادار پرشور مجاهدین در سالهای نیمه اول دهه 50 به فردی که شعار مرگ بر منافقین می دهد را سوال نمود و آن را به چالش کشید. او در جواب گفت مگر نمی بینید که منافقین در حال جبهه گشائی در مقابل (امام ) خمینی هستند و در مقابل او مصدق را علم کرده اند!!. تازه به عمق گزیدگی خمینی و مریدانش از سخنرانی مجاهد خلق مسعود رجوی در مراسم 14 اسفند 57 بر مزار دکتر مصدق پی بردم. در آن روز تاریخی نماینده سازمان چریکهای فدائی خلق سخنران دیگر مراسم بود که در تجلیل از مصدق کبیر سخن گفت و جایگاه سازمان خویش در جبهه بزرگ میهنی و خلقی را مورد تائید و تاکید قرار داد. خمینی بعدها در گزیدگی مفرط از این مراسم در کمال وقاحت بزرگداشت از مقام مصدق بزرگ را تجلیل از یک مشت استخوان پوسیده خواند و اوج دنائت و حقارت و کینه ضد انقلابی و ضد ملی خود در مقابل روح بزرگ دکتر مصدق و جایگاه او در تاریخ ایران را بنمایش گذاشت. خمینی همچون تمامی دیکتاتورها نمی دانست که او هم روزی باید دارفانی را وداع کند هر چند که چاپلوسان درگاهش فریاد بر می آوردند"خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار /از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا" شعاری بس مفتضح و ضد تمام قانونمدی های حیات انسانی. اما امروز بعینه می توان قضاوت نمود که خمینی کفن پاره تنها بخشی از تاریخ این میهن را با لعن و طعن ابدی برای خود و دودمانش اشغال نمود هر چند که شیفتگان امام جنایتکاران هنوز بازگشت به "عصر طلائی" او را در سر می پرورانند بسی خیال باطل بخصوص که بعد از شرکت خائنانه خاتمی در انتخابات رسوای 12 اسفند مهر "باطل شد" ابدی بر پیشانی شیفتگان احیای "عصر طلائی امام" جنایت پیشگان نقش بست اما آنچه که تداوم یافت و می یابد نام دکتر مصدق بزرگ و میراث و راه و رسمی است که او در دفاع از آزادی و استقلال میهن از خود بجای گذاشت و تا ابد بر تارک این میهن خواهد درخشید. پس درود بر مصدق در روزی که زاده شد و درود بر او در روزی که در دفاع از استقلال و آزادی وطن در مقابل استعمار پیر ایستاد و درود بر او در روزی که بهای مبارزه در مسیر استقلال و آزادی وطن را با زندان و تبعید به تمام و کمال پرداخت نمود و درود بر در روزی او که با دلی مملو از عشق به وطن در یک روستای دور افتاده در تبعید جان به جان آفرین تسلیم نمود و درود بر او در روزی که دوباره برانگیخته خواهد شد.

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من