دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon انحصار قدرت یا تقسیم آن- علیرضا یعقوبی


    • زیر نگاه بهت زده جهانیان بیکباره شاهد فرا رسیدن و اوج گیری قیامهای مردمی در دنیای عرب بودیم. قیامی که "بهار عربی" نام گرفت. از تونس شعله ور شد و دامنه آن مصر را فرا گرفت و در پی آن دریمن و بحرین مردم به قیام برخاستند. قذافی در لیبی از شعله های سوزان قیام در امان نماند و در سوریه متحد استراتژیک رژیم ولایت فقیه در تهران هم اکنون قیام مردمی که خواهان به دست گرفتن حق تعیین سرنوشت خود هستند جریان دارد تا در آینده نزدیک نظام دیکتاتوری که بشار اسد از پدر به ارث برده است در شعله های آتش آن نیست و نابود و خاکستر شود. حقیقتی که روز به روز به واقعیت نزدیک و نزدیکتر می شود.

      اگر هدف غائی و نهائی قیامهای منطقه ای را در مخالفت با "انحصار قدرت" تعریف کنیم نتیجه بلافصل قیامها چیزی جز "تقسیم قدرت" نخواهد بود هر چند که در این یا آن کشور احزابی بطور موقت به قدرت برسند که با روند هدف تغییر یعنی تقسیم قدرت با تفکرات بنیادگرایانه و مذهبی مخالف باشند.

      رژیم حاکم بر تهران که در ابتدا سعی می کرد روند تغییرات بوقوع پیوسته را تفسیر به نفع خود کند وقتی در با موج حرکت آزادیخواهانه مردم سوریه روبرو شد مجبور به عقب نشینی شده و در راستای سرکوب مردم بپا خاسته سوریه به کمک فکری و لجستیکی تنها متحد استراتژیک خود در منطقه روی آورد. اما اگر شاخصه اصلی اندیشه آخوندی را در "وقاحت" و "بیشرمی" تفسیر و تاویل کنیم در می یابیم که آخوند های "گاو چاله دهان" بقول ستاره ادب آسمان شعر و ادبیات فارسی روانشاد احمد شاملو هیچگاه گوبلزوار در اوج انزوای داخلی و بین المللی هم میدان وقاحت را ترک نکرده و کماکان ادعای پیروزی در اوج شکست دارند. خامنه ای ولی فقیه ارتجاع در سخنرانی اخیر خود از ملت خواسته که به این پیروزی ها بسنده نکنند!!. حال این پیروزی ها کدامند؟. تغییرات در کشورهای منطقه یعنی "بهار عربی" که ماهیت آن در تضاد ماهوی با خامنه ای و اندیشه اش دارد.

      بهار عربی بی هیچ تردیدی باید راه به دمکراسی و بعبارت ساده تر راه به "تقسیم قدرت" ببرد. تمامی موانع در این مسیر و این هدف قیامهای منطقه ای مجبورند یا در خود تغییر ایجاد کنند و یا اینکه در امواج دریای تغییر و تحول و حق حاکمیت ملی مردم منطقه غرق شوند. سخنرانی اخیر بان کی مون در سفرش به بیروت گواه این حقیقت انکار ناپذیر است تا جائیکه آقای فیلیپ دوست بلازی معاون دبیرکل ملل متحد در کنفرانس بین المللی 20 جانواری پاریس در رابطه با حفاظت از اشرف و خارج ساختن نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه آمریکا در این رابطه می گوید:
      "من با عرور و افتخار بسیار سخنان دبیرکل ملل متحد (در بیروت) را شنیدم این سخن او را که تمرکز قدرت در دست یک فرد و نیز انحصار سرمایه ها و قدرتها در دست یک گروه را محکوم کرد. از این بابت که خلق ها خود را به سلاح شجاعت مجهز کردند و خواستار محترم شمردن شان و عزت انسانی شان شده اند ابراز خشنودی کرد".

      بان کی مون بدرستی جهتگیری قیامهای منطقه ای را بر شمرد و بهمین خاطر با حمله سازمان یافته مزدوران منطقه ای ولایت فقیه از بیروت تا دمشق و تا سایتها و مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی رژیم واقع شد بطوریکه مزدورانی که خود را هیچگاه نمی توانند بدون ارباب و سرکرده ای تصور کنند دبیرکل ملل متحد را مزدور و عامل آمریکا قلمداد کرده و اینکه سفر او به بیروت در راستای تامین منافع آمریکا می باشد.

      اما واقعیت چیست؟ در دنیای پرتلاطم کنونی با ازدیاد و گسترش نیروی انسانی جهان با بحران کمبود در تمامی عرصه ها روبرو است. از کمبود منابع انرژی گرفته تا خاک و مکان تا منابع آبی بلاخص در مناطق خشک و کویری. انحصار منابع جز راه به انفجار اجتماعی نخواهد برد. مهاجرت غیر قابل مهار مردم از کشورهای جهان سوم که گرفتار دیکتاتوریهای لجام گسیخته و نظامهای توتالیتر هستند که شاخصه عملکرد آنها در "انحصار منابع" و "انحصار ثروت" و "انحصار قدرت" خلاصه می شود به سوی کشورهای پیشرفته و صنعتی در شرایط رکود اقتصادی در کشورهای ثروتمند غیرقابل قبول بوده و عوارضی زیانبار غیر قابل مهار و کنترل در ایجاد امنیت و رفاه اجتماعی در کشورهای پیشرفته خواهد داشت. دوران سیاست "انتقال بحران" بخاطر کمبود منابع و ذخائر طبیعی و منابع آبی هم به مناطق دیگر بسر آمده است و دولتهای قدرتمند و ذی نفوذ جهانی را بعد از پایان جنگ سرد به این فکر واداشته است که با انتقال سرمایه به نقاط بحران خیز که از مهارت های انسانی لازم هم برخوردارند از سیاست "حل بحران" در داخل معدوده جغرافیایی کشورهای صاحب بحران پیروی نمایند. پیگیری این سیاست که در قالب "گلوبالیزه شدن" صورت می گیرد راه به سر بر آوردن اقتصادهای نوظهور همچون هند و برزیل و ترکیه برده است. الگوی ترکیه با نظامی سکولار و دولتی با گرایشات مذهبی دنیای غرب را وادار ساخته تا از این الگو در کشورهای رو به رشد اسلامی استفاده نموده و دیکتاوریهای وابسته را با خلا حمایت خود روبرو سازد که این خود راه به تغییر و تحولات بنام "بهار عربی" برده است.

      در یک کلام با توجه به تغییرات بوقوع پیوسته دوران خودکامگی و انحصار و تمرکز قدرت در دست یک فرد و یا حزب و گروه به سر آمده است. دیکتاوریهای فردی یکی پس از دیگری فرو می ریزند. دنیای کنونی دیگر ظرفیت و قابلیت هضم دیکتاتوری را که با خود انحصار و رانت خواری و فساد را بهمراه دارد را از دست داده است. اگر در جهان دوقطبی دیروز فضا و خلائی برای ادامه حیات خفیف دیکتاوریهای وابسته در لای شکافهای بین المللی وجود داشت با فروپاشی امپراطوری شوروی سابق و متحدانش این فضا و خلا پر شده و غیر قابل بازسازی و ادامه حیات است.

      سخنان آفای بان کی مون در بیروت گواه این حقیقت است که دیگر در دنیای امروز با رشد آگاهی های فزاینده خلق ها از یک سو و بحرانهای ناشی از "انحصار منابع و سرمایه و قدرت" از سوی دیگر تمرکز و انحصار ثروت و قدرت در دست یک دیکتاتور وابسته همچون حسنی مبارک و یا ولی فقیه ارتجاع خامنه ای بسرآمده است. خلق ها خود را به سلاح شجاعت مجهز کرده اند در دنیایی که حمایت های بین المللی از کارزارشان را بعینه حس و لمس می کنند. تنها در پرتو تقسیم عادلانه منابع و ثروت و قدرت است که می توان جهان را از غلیتیدن در ورطه سقوط به هرج و مرج و ناامنی باز داشت. ولی فقیه ارتجاع را بنا به ماهیت عقب مانده و ارتجاعی اش قدرت درک تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای نیست. او و رژیمش در سیلاب قیام خلقی که بقول دبیرکل ملل متحد خود را به سلاح شجاعت مجهز کرده اند و خواهان محترم شمردن شان و عزت انسانی شان هستند غرق خواهد شد. اگر قانون حاکم بر تکامل و ناموس هستی را گریز شتابنده از دنیای جهل و اجبار و دیکتاتوری به دنیای آگاهی و آزادی و دمکراسی بدانیم در پرتو شرایط کنونی حاکم بر جهان زمان قیام به وظیفه ملی ما ایرانیان فرا رسیده است. ارتجاع حاکم در حضیض ذلت و خواری و انزوای داخلی و بین المللی و مقاومت ظفرنمون ملت ایران در اوج عزت و اعتبار و قدرت بسر می برند. زمان را دریافته و نشان دهیم که شایسته همزیستی با دنیای آزادی و اختیار و برابری هستیم. اینچنین باد.

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من