دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon خصوصیات مشترک نظامهای دیکتاتوری یا توتالیتر-علیرضا یعقوبی

22 بهمن هر سال رژیم غرق در فساد و بحران حاکم بر ایران با براه انداختن تظاهراتی بغایت مسخره و چندش آور با جمع آوری تتمه نیروهای خودی و همچنین با تهدید و تطمیع کارمندان و کارگران کارخانه ها و اداره جات دولتی که بدرستی از سوی آحاد مردم لقب "ساندیس خور" گرفته اند و کشاندن آنها به خیابانها به زعم خود تلاش دارد اقتدار خود را به رخ جهانیان بکشد. این نمایش هر چه بلحاظ توده ای بیشتر مورد طرد و بایکوت عمومی قرار می گیرد به دامنه ابنذال آن افزوده می شود. امسال فضاحت برنامه های به اصطلاح "دهه فجر" رژیم چنان بود که حتی اعتراض بسیاری از نیروهای درونی خود رژیم را برانگیخت. حضور "امام مقوائی" در فرودگاههای مختلف کشور و سانسور عکسهای روز ورود خمینی به ایران و حذف چهرهائی که خود بنوعی مورد خشم و کین همین رژِیم واقع شدند و بطور فیزیکی حذف گردیدند تا نمایش شعبده روز 22 بهمن با چهره های بزک شده و با لباس و حجاب و آرایشی که در حالت عادی مورد تهدید و دستگیری مداوم و مستمر گشتی های عفاف رژیم قرار دارند همه گویای انزوای مردمی رژیم و نیاز آن به تبلیغاتی که ظاهرا با ماهیت این رژیم در تصاد بوده می باشد. نگارنده بنا به تحقیقات آکادمیک خود در دانشکده "تابعیت بین المللی" دانشگاه بیرمنگهام تلاش دارد که با تحلیل حرکت موجود نیاز رژیم های توتالیتر بر اینگونه نمایشات مسخره را تئوریزه نماید. رژیمهای توتالیتر هر چند بلحاظ ماهیت خود از دسته بندی های مختلفی همچون ناسیونال شوونیستی هیتلری و یا حزبی همچون استالین و یا از نوع مذهبی همچون خمینی و خامنه ای تشکیل شده اند اما از خصوصیات مشترکی برخوردارند که می توان آن را بشرح زیر فرمول بندی کرد: 1- قائم به فرد بودن تحت عنوان "رهبر": رژیم های دیکتاتوری همواره متکی به چهره کاریزماتیک رهبر هستند. تمامی تلاش عناصر و وابستگان رژیمهای توتالیتر این است که از رهبر چهره ای فرا زمینی و قابل پرستش بسازند. هر عملکرد او را بنوعی توجیه و تفسیر نمایند که گاها برای شخص رهبر آن تاویل و توجیه بسیار بدیع و خلق الساعه می نماید. خودشیفتگی از خصوصیات بارز این رهبر می باشد. او کون زمان و مکان است. فردی خلد آشیان که کسی را یارای سوال درباره کردار و عملکرد او نیست. تمامی انتصابات تا پائین ترین رده های حکومتی با نظر مستقیم او صورت می گیرد چرا که همواره "خواب سرنگونی" آرامش او را بهم می ریزد لذا نیاز دارد که همواره حتی نزدیکترین محارم خود را کنترل و تحت نظر داشته باشد. او مظهر اراده ملت است. تمامی مواضع استراتژیک حکومت توسط او اعلام و ابلاغ می شود. او مافوق قانون است و می تواند به هر شکلی که می خواهد آن را تفسیر و تاویل نماید. قانون تماما برخاسته از خواست و اراده اوست. او بر نقوس یک ملت و در شکل مذهبی آن بر نقوس یک امت حکم می راند. حال اگر آن صاحب نفس هیچ اطلاعی از ماهیت و نظر رهبر نداشته باشد. تعیین او از هیچ معیار دمکراتیک برخوردار نبوده و اصولا رهبر را با قانون و اصول و نرم های شناخته شده و عرفی هیچ تطابقی نیست. از رضا خان در تاریخ نقل است که وقتی مصوبات مجلس خودساخته اش با منویات او قدری زاویه می یافت با خشم فریاد می زد: "من در این طویله را کاه گل می گیرم". خمینی در یکی از سخنرانی های خود مدعی شد که اگر 36 میلیون یک حرف بزنند و من طلبه با آن مخالف باشم باید به حرف من عمل شود. نظامیان آلمانی حتی وقتی حضور نیروهای روسی را پشت دروازه برلین حس می کردند کماکان آنها را جرات مخالفت با پیشوا نبود که فریاد بر می آورد که ما پیروزیم. می گویند در پشت دیوارهای کاخ کرملین در دوران استالین این شعار بچشم می خورد که آسوده باشید که در کرملین رفیق استالین بجای ما می اندیشد. 2 - تمام خلقی بودن: رژیمهای توتالیتر خود را نماینده تمام مردم می دانند. در تفکر و اندیشه سران چنین نظامهائی چیزی بنام "دگر اندیش" و یا مخالف سیاسی وجود ندارد. هر مخالف دشمن قلمداد شده و جاسوس دشمن خارجی است. مردم تنها به دسته ای اطلاق می شنوند که گوش به فرمان رهبرند. رابطه رهبر و توده مردم رابطه ای یک سویه می باشد. مردم مجری بلاقطع منویات شخص رهبر می باشند. "اندیشه ناب" رهبر راهگشا بوده و آسایش و ارامش و امنیت ملی وابسته به وجود اوست. ظرف و جایگاهی که بتوان نظرات دیگر را بیان نمود وجود ندارد. رهبر به نمایندگی و به زبان همه خلق سخن گفته و اراده او اراده تمامی خلق می باشد. 3 - رقص پرچمها: مشروعیت چنین نظامهائی نه برخاسته از راس مسقیم و مخفی مردم بنا به نرم ها و استاندارهای بین المللی بلکه برخاسته از تظاهراتها و شور و هیجان عمومی می باشد. چنین نظامهائی حتی اگر بر اثر آرای دمکراتیک شکل گرفته باشند در قدم اول تلاش در نابودی تمامی نهادهای دمکراتیک در جامعه بخاطر پاسخگو نبودن خود دارند. اراده مردم در چنین رژیمهائی تنها از طریق تظاهرات و نمایشهای خیابانی چه در حضور رهبر و یا سان دیدن تز جلوی عکس تمام قد او صورت می گیرد. چنین نمایشاتی همواره با نمایشات و مانور نظامی بمناسبت سالگرد استقلال و یا سالگرد پیروز انقلاب با به اهتزار در آوردن پرچم و به رقص در آوردن آن در خیابانها و معابر عمومی همراه می باشد. مشروعیت و تمام خلقی بودن رژیم با اجرای چنین نمایشاتی به نمایش در آمده و دشمن خارجی را مقهور اراده ملی و منویات رهبر می سازد!!. 4- گاردها و نیروهای ویژه: چنین نظامهائی هیچگاه به نیروهای نظامی کلاسیک اعتقادی نداشته و برای حفظ بقای خود به تشکیل نهادهای نظامی و امنیتی موازی مشغول می شوند. نیروهائی همچون "جوانان نازی" و " گارد شاهنشاهی" و "بسیج" اهرمهای چنین نظامهائی برای سرکوب توده مردم هستند. این گروهها هر چند وقت یکبار برای زهر چشم گرفتن از توده های بجان آمده مردم اقدام به نمایشاتی بنام "رزمایش" و یا "مانور کوچه و خیابان" می نمایند تا بقول خود سنگر دشمن فرضی را فتح نمایند. وظیفه این نهادها ایجاد رعب و وحشت عمومی و تحقیر و تهدیددگر اندیشان سیاسی و گاها سرکوب و دستگیری آنها می باشد. 5- ستون پنج داخلی: از آنجائیکه این نظامها هیچ اعتقادی به دگر اندیشی و آزادیخواهی ندارند هر مخالف را دشمن فرض نموده و او را در ارتباط ارگانیک با دشمن خارجی بعنوان ستون پنجم آنها می پندارند. دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی چنین نظامهائی که از پرکارترین ارگانهای و اجزای درونی آن می باشند یک آن از سمپاشی علیه مخالفان و بالاخص مخالف اصلی رژیم خود باز نایستاده و همواره با توپ پر آماده شلیکند. ارگانهای تبلیغاتی وظیفه "جنگ نرم" را بعهده داشته و در ارتباط ارگانیک با سیستم سرکوبگر رژیم همچون گشتاپو و ساواک و وزارت اطلاعات و اشتازی و ک گ ب عمل می کنند. هر روز در یک گوشه از کشور ستون پنجم و یا جاسوس اجنبی کشف شده و دستگیر می گردد. 6- دشمن خارجی: چنین نظامهائی برای ادامه بقا همواره نیازمند دشمن سازی خارجی است. تا با مانورو تبلیغات حول دشمن خارجی جامعه را بسیج نمایند. یک روز جنگ جهانی راه می اندازند همچون هیتلر تا بتواند جامعه ملتهب آلمان بعد از جنگ جهانی اول را حول خواست و اراده خود بسیج کند و تمامی دگر اندیشان سیاسی را سرکوب کند. یا همچون استالین دوستان و یاران پیشین را به عنوان "عوامل بورژوازی" به میز محاکمه می کشند. خمینی برای سرکوب تمام عیار داخلی به یک جنگ خارجی 8 ساله با کشور همسایه دامن زد وناتوانی خود در حل مشکلات و معضلات کشور را با توهمات "دائی جان ناپلئونی" به دشمن خارجی منتصب ساخت و از بام تا شام شعار "مرگ بر آمریکا" داد. 7- شرایط جنگی دائمی: چنین نظامهائی که مبتنی بر اراده فردی هستند هرگز در دنیای امروز توانائی پاسخگوئی به نیازها و خواسته های توده ها را ندارند لذا باید برای توجیه ورشکستگی خود هم که شده جامعه را در التهاب نگه می دارند. هر روز هل من مبارز می طلبند و عربده کشی کرده و شعار می دهند. تهدیدات امنیتی همواره بعنوان پوشش چنین رژیمهائی برای ناتوانی خود است. در چنین حالتی مسلم است که تولید تعطیل شده و تمامی امکانات کشور در خدمت ملتهب نگاه داشتن جامعه قرار می گیرد تا مبادا آسیبی بر نظام وارد آید. 8 - دو قطبی کردن جامعه: نیاز مداوم اینگونه نظامها به سرکوب و نیروهای سرکوبگر آنها را وادار می سازد که جامعه را به دو قطب دوست و دشمن تقسیم کنند. بقولی "خودی" و "غیر خودی". خودی و دوست اقلیتی محدود هستند که تمامی امکانات کشور را بخود اختصاص داده و از یک رانت ویژه برخوردارند. تبعیض برخاسته از دوقطبی کردن جامعه همواره بعنوان پاشنه آشیل و تهدید مستمر رژیمهائی است که به سرکوب و امنیتی کردن جامعه برای ادامه حیات وابسته اند. 9 - قانون گریزی مداوم: چنین رژیمهائی حتی به قوانین خود ساخته و خود نوشته هم اعتقادی ندارند و مجبورند همواره قانون گریز باشند. خمینی در این باره می گفت دولت اسلام هر آن که اراده کند می تواند تمامی قراردادها و قوانین بین خود و جامعه را یک طرفه ملغی سازد. نتیجه این قانون گریزی همانا فساد و حاکمیت "رابطه" بر "ضابطه" و "قانون" است. چنین تفکری هیچ اعتقادی برای ایجاد فرصتهای برابر برای همه در جامعه ندارد و تمامی امکانات و ثروتهای کشور بعنوان "تیول" فردی و گروهی و ملک طلق پدری فرض شده و بین افراد و گروهها و دستجات خودی تقسیم می گردد. مراکز دانشگاهی هم که باید محل کسب دانش انسانهای مستعد باشد از تاخت و تاز این تفکر در امان نیست و کلاسهای درس دانشگاه انباشته از نیروهائی هستند که در واقع عوامل سرکوب و اختناقند تا دانشجوی علم و دانش. اختلاس و دزدی و چپاول و غارت اموال عمومی و فساد مالی و اجتماعی برخاسته از قانون گریزی بخشی جدائی ناپذیر از ماهیت چنین نظامهائی می باشد. تفکیک قوا در چنین نظامهائی معنی و مفهومی ندارد و اجزای سه گانه قوه مقننه و مجریخ و قضائیه از هم تفکیک نمی باشند. قوه قضائیه بعنوان ابزار سرکوب در خدمت قدرت و شخص رهبر می باشد. قضات شریف و آزاده اخراج شده و بجای آنها عناصر سرکوبگر و سست عنصر وابسته به قدرت در مصدر امر قضاوت قرار می گیرند. 10 - سر برآوردن نیروهای غیر خلاق و انگلی و لمپنی بنام نیروهای خودسر: نیاز دائم چنین رزِیمهائی به سرکوب و جنگ افروزی باعث رشد ناهمگون نیروی انسانی در جامعه می شود. رشد قارچ وار نیروهای طفیلی و انگلی سرکوبگر و بعبارتی چماقدار از نکات بارز در چنین رژیمهائی می باشد. این نیروها که از هیچ تخصصی جز سرکوب و جنایت برخوردار نیستند بر حیات اجتماعی جامعه چنبره زده و آن را از پویائی و خلاقیت باز می دارند. سرخوردگی و یاس عمومی راه به افسردگی اجتماعی برده و روح و روان جامعه را بیمار می سازد. در چنین فضائی نیروهای روشنفکری شدیدا با تعقیب امنیتی و سیاسی در شرایط ایزوله و انزوای مطلق قرار می گیرند. سرکوب آنها وظیفه اول نیروهای طفیلی در جامعه است. 11- فضای اختناق و شخصیت دو گانه فردی و اجتماعی : در چنین جوامعی سکوت مرگبار امنیتی حاکم است. روابط تولیدی شکل ناگرفته باقی مانده و دچار سیکل معیوب می گردد. بیکاری و اعتیاد نتیجه بلافصل یاس و سرخوردگی فردی و اجتماعی است. رشد ناهمگون اجتماعی برخاسته از حاکمیت استبداد باعث می گرد که جامعه دچار شخصیت دوگانه گردد. توده های مردم مجبورند بخاطر وجود اختناق و فضای امنیتی حاکم بر جامعه منویات خود را از یکدیگر پوشیده نگه دارند. در چنین فضائی ریل خبررسانی درست مختل گردیده و بازار شایعات و جوک سازی رواج می یابد. در رومانی سابق شایع بود که بیش از 20 میلیون جوک در طول زمامداری چائوشسکو در آن کشور علیه فساد او و خانواده اش ساخته شده بود. در چنین جوامعی که همواره آبستن حوادث هستند پیش بینی تغییر و تحولات پیش رو بسیار سخت می باشد. چائوشسکو در اوج قدرت پوشالی به سفر نزد دیکتاتور حاکم در تهران می رود و در بازگشت ساقط و معدوم می گردد. دیوار برلین و کشورهای بلوک شرق در یک چشم بهم زدنی فرومی پاشند. وقتی از ویلی برانت صدراعظم سابق آلمان و یکی از چهرهای نامدار سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم سوال شد که چگونه حوادث فروریزی دیوار برلین از شما پیشی گرفت گفت: ما یک سال قبل ابزارهای لازم برای پیش بینی تحولات انجام شده را نداشتیم. رژیم شاه در ایران در سال 1355 در اوج قدرت سیاسی و نظامی در سطح منطقه بود. ناپایداری ناشی از فضای امنیتی و حاکمیت اختناق از وجوه بارز چنین نظامهائی است که بیکباره دچار فروپاشی می شوند. مواردی که در بالا یاد شد از وجوه بارز مشترک نظامهای دیکتاتوری و توتالیتری می باشد.

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من