دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon مذاکره با آمریکا از شعار تا واقعیت -عیرضا یعقوبی


طرح سوال مذاکره با آمریکا از سوی هاشمی رفسنجانی باعث گردیده تا تمامی کارگزاران ریز و درشت رژیم به صحنه آمده تا منکر اصل گفتگو با آمریکا شوند. از دو منظر می توان به طرح زیرکانه سوال مذاکره با امریکا از سوی رفسنجانی نگاه کرد. از منظر خارجی شاید رفسنجانی خواسته این نظر را القا کند که هنوز جریان یک جریان پراگماتیستی! در درون رژِیمدر پس تمامی جراحی های داخلی وجود دارد که خواهان مذاکره با آمریکاست و لااقل مذاکره با "شیطان بزرگ" را یک تابو نمی داند. پس باید کماکان بر روی این جریان سرمایه گذاری کرد و هستند هنوز سیاستمدارانی در آمریکا که به دنبال سراب مذاکره مستقیم با رژیم حاکم بر تهران روانند و روی این تز هنوز حساب باز کرده اند. جلوگیری کردن یک سناتور جمهوریخواه از طرح لایحه تحریمهای هر چه بیشتر رژیم آخوندی در مجلس سنای آن کشور که بغایت مورد استقبال سایتهای داخلی و ارگانهای تبلیغاتی رژیم هم قرار گرفت را می توان تلاشی از سوی همین جناحی در هیئت حاکمه آمریکا ارزیابی نمود. لابی رژیم با کمک سبزهای اعزامی و گاها فراری داده شده از ایران همچون کدیور و جریان مربوطه تمام تلاش و همت خود را در زنده نگه داشتن این امید بکار می برند. وقتی فردی می تواند آشکارا و در روز روشن شعار مردم ایران "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" را به "هم غزه هم لبنان ..." تبدیل می کند مسلما در پنهان و در پشت صحنه از هنرنمائی های بسا بسا بیشتری هم در درنوردیدن مرزهای وقاحت و وارونه جلوه دادن حقایق ملموس و به اثبات رسیده برخوردار است!. اما از منظر داخلی طرح این سوال در شرایط حاضر به چالش کشیدن سیاستی است که "عمود خیمه نظام" در پیش گرفته است. اگر در روزگار خمینی کسی جرات طرح سوال یا مسئله ای جدا از منویات و مکنونات خمینی را نداشت رفسنجانی می خواهد ثابت کند که می توان در شرایط حاضر در هر موردی رهبر فعلی را به چالش و زیر علامت سوال کشید. و دقیقا از همین زاویه است که امام جمعه روستاهای دور دست هم به صحنه آمده اند تا چنگ و دندانی به رفسنجانی نشان داده باشند. رفسنجانی بنوعی دیگر خواسته با زیرکی با به چالش کشیدن خامنه ای اینگونه بیان کند که رهبر اولیه رژیم از چنان هیمنه و ابهت و پرستیژی برخوردار بود که می توانست زمینه گفتگوی مستقیم با آمریکا را فراهم آورد اما رهبر کنونی در جایگاهی قرار ندارد که بتواند چنین طرح و پروژه ای را به پیش ببرد. وگرنه چه کسی نمی داند که مذاکره مستقیم دوجانبه و چند جانبه با آمریکا همواره از سوی خمینی و کماشتگانش به پیش برده می شد. مذاکراتی که در پی کنفرانس گوادلوپ برای انتقال آرام قدرت از رژیم گذشته به رژِیم کنونی بین نمایندگان دولتهای غربی و خمینی در پاریس صورت گرفت تا مذاکرات مستقیم ژنرال هویزر آمریکائی و سولیوان سفیر آن کشور در تهران در مقطع قیام سال 57با بهشتی و سایر نمایندگان خمینی درتهران برای انتقال آرام قدرت و مذاکره سه جانبه با امرای ارتش شاه. نسل اول انقلاب بیاد دارد که اشغال کنندگان سفارت آمریکا تحت نام "دانشجویان پیرو خط امام" به انبوهی از مدارک و اسناد مذاکره مستقیم نماینده دولت آمریکا با بهشتی دست یافته بودند که حتی یک سند از آن افشا نشد. بیهوده نبود که برژینسکی مشاور امنیتی کاخ سفید بهشتی را آلترناتیو مناسب و مورد نظر آن کشور بعد از خمینی می دید و بشدت روی او سرمایه گذاری کرده بود. اگر از مذاکره مستقیم و رسمی برژینسکی -بازرگان بعنوان اولین نخست وزیر دولت به اصطلاح جمهوری اسلامی در گذریم با انبوهی از مذاکرات محرمانه و مستقیم دو طرف در طول سی و سه سال گذشته روبرو هستیم. از مذاکره برای آزادی گروگانهای آمریکائی در تهران در الجزایر تا افشا شدن ایران گیت در دوران ریاست جمهوری رهبر فعلی رژیم در ایران و رونالد ریگان در آمریکا و جریان کیک و کلت و انجیل و مذکرات در زمان سرنگونی دولت سابق عراق و جلوگیری از دخالت ایران در امور عراق در آن مقطع با تضمین نابود سازی مقاومت ایران و پایگاه های آن در عراق از سوی دولت های متحد و ... تازه اینها مذاکرات افشا شده مستقیم دو دولت است و در این میان تنها با سرنگونی رژیم حاکم بر تهران است که می توان به ابعاد گسترده تر گفتگوهای مستقیم فیمابین پی برد. و اگر نبود بسیاری از سازش ها و امداد رسانی های غیبی! از سوی "شیطان بزرگ" و همپیمانان غربی اش شاید امروز در تهران خبری از "تاج" آخوندی و "تاج نشان" نبود. چه کسی نمی داند که بیشترین مخفی کاری ها در رابطه با پیشبرد اهداف جاطلبانه هسته ای رژیم تهران در دوران زمامداری دولتی به پیش برده می شد که کشورهای غربی در استقبال از رئیس جمهور اصلاح طلب آن تلاش داشتند گوی سبقت را از یکدیگر بربایند. همان سیاست سراپا اشتباهی که کلینتون رئیس جمهور آمریکا را برای دست دادن با خاتمی تا پشت درهای دستشوئی و انتظار طولانی در برابر آن کشانده بود!. اگر خاتمی با طرح "گفتگوی تمدنها"ی خود نتوانست و یا به عبارت دیگر از جرات دست دادن با رئیس جمهور آمریکا برخوردار نبود! مسلم است که احمدی نژاد و یا هیچ فرد مسئول دیگری در این رژیم از توان و پتانسیل لازم برای شکستن تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا برخوردار نیست هر چند که در این رابطه از طریق لابی رسوای خود برای خرید وقت بخواهند دمی تکان داده و عده ای را برای بدست آوردن قلاده رها شده به تقلا واداشته و در نهایت از نفس بیندازند!. رژیم کنونی ایران تنها با سرکوب تمام عیار و عریان داخلی و صدور تروریسم در خارج و پیشبرد سیاست خارجی آمریکا ستیزی توانسته است بر تضادهای درونی و بیرونی خود فائق آمده و بطور روزمرگی به عمر خود ادامه دهد. در پیش گرفتن یک استراتژی مدون در رابطه با مذاکره با آمریکا لاجرم عوارض و عواقبی را برای رژیم ایران بهمراه خواهد داشت که پرداخت آن از توان رژیم حاضر خارج است. این واقعیتی است به اثبات رسیده که تنها عقب ماندگان سیاسی و مغرضان و صاحبان منافع حفظ شرایط موجود به هرقیمتی از آن غافلند.

About Me

گُل فروش خيابان
مشاهده نمایه کامل من