دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

postheadericon فیلم "مسلمانان بیگناه" و مواضع ما -علیرضا یعقوبی


بعد از نمایش یک فیلم 14 دقیقه ای تحت عنوان "مسلمانان بیگناه" در یوتیوب علیه پیامبر اسلام موجی از خشونت در کشورهائی که اکثریت بافت جمعیتی آنها را مسلمانان تشکیل می دادند فرا گرفت. این فیلم در خدمت جریانات بنیادگرائی قرار گرفت که همواره بدنبال بهانه ای برای نشان دادن ضدیت غرب با اسلام و پیامبر آن به توده هائی هستند که از کشورهائی برخاسته اند که به انها "جهان سوم" و یا "در حال رشد" اطلاق می شود. آموزش در این کشورها در سطح بسیار نازلی قرار دارد و توده های مردم را با دین و ارزش های آن ارتباطی تنگاتنگ است. فاصله بین دنیای مدرن و جوامعی که بهر علتی عقب مانده باقی مانده اند چنان چالشی ایجاد کرده است که با رشد ابزارهای خبر رسانی و ارتباطات نه تنها این حفره تنگ تر نشده بلکه بعلت همان فاصله عظیم بین دارا و ندار و ثروتمند و فقیر تنها بر تنفر و خشم و کین برخاسته از رشد نایافتگی و ضعف آموزش و در نهایت عدم درک درست این عقب ماندگی افزوده شده و آن را ملموس تر ساخته است. آن مسلمان بادیه نشین در آفریقا با فشار بر چند دکمه کیبورد و در نهایت ماوس می تواند بطور مستقیم شاهد آنچه که بطور روزانه در خیابانهای واشنگتن و نیویورک و لندن و پاریس می گذرد باشد و آن را با وضعیت خود مقایسه نماید و عاجز از درک درست عوامل ایجاد این فاصله با نشانه واعظ و پیشنماز محل خود تنفر را در درون خود پرورش داده تا با تهیه و عرضه چنین فیلمهائی که نقش آتش بیار معرکه را ایفا می کنند آن را به معرض نمایش و عرضه گذارد. برنده تهیه چنین فیلمهائی چه جریاناتی هستند؟ مسلما دوستان در این رابطه با بنده اشتراک نظر دارند که چنین فیلمهائی و در بلوای برخاسته از آن تنها جریانات و گروههائی سود خواهند برد که جز دمیدن بر آتش تنفر و خشم مردمی که با دین خود به هر دلیلی پیوند تنگاتنگ دارند هنر دیگری ندارند. "بنیادگرایان" همواره مترصد چنین فرصت هائی هستند و در قاموس آنها چنین فرصتهائی از "الطاف خفیه الهی" و از "امدادهای غیبی" هستند که می توانند از آن نهایت بهره برداری را در جهت پیشبرد اهداف جنگ افروزانه خود ببرند. پس چاره چیست؟ بنظرم دوفاکتور باید به موازات هم پیش برده شوند. پیشبرد این دو فاکتور جز در فضای آزاد سیاسی و در سایه دمکراسی ناممکن است: 1- آموزش در بین توده ها در راستای رشد و ارتقا فکری و آشتی دادن آنها با آگاهی و دور ساختنشان از دنیای جهل و بردگی فکری از پائین. 2- کشاندن گروههای بنیادگرا به صحنه سیاسی و درگیر کردن آنها با چالش های عینی از بالا. تنها در چنین حالتی می توان به توده ها ظرفیت و توان بنیادگرایان را در حل مسائل امروز بعینه به قضاوت عموم گذاشت. تجربه عینی هم کاملا دم دست ما ایرانیان است. بن بست کامل و همه جانبه بنیادگرایان مذهبی در ایران و پناه بردنشان به فاشیسم مذهبی بزرگترین گواه بر درستی این تئوری است. وقتی بنیادگرایان در بستر دمکراسی در معرض امتحان و آزمایش و در نهایت انتخاب قرار می گیرند درگیری با مسائل و مشکلات دنیای مدرن مسلما تاثیرات خود را بر فکر و اندیشه آنها می گذارد و در بطور قانونمند آنها را از درون دچار تعدیل و تغییر می کند و گروههای کوچکی از آن که هنوز بخاطر رانت و شرایط خاص حکومتی بر تفکرات پیشین تاکید می ورزند به حاشیه رانده خواهند شد. گفتم که این تغییر و تحول در باید روندی دمکراتیک و پایبندی به دمکراسی و با پایبندی و تعهد عملی بر قوانین دمکراتیک رقابت و قواعد بازی همراه باشد. ترکیه در این راه قدم گذاشت . تجربه اش در مجموع مثبت بود. در مصر مرسی با سخنانی که در تهران در جریان نشست غیرمتعهدها بر زبان آورد نشان از این داشت که در انتخاب راهی که تهران و آنکارا طی کرده اند به روشی که آنکارا برگزیده می رود. او با تضادها و چالش های زیادی در درون اخوان المسلمین روبرو خواهد بود اما با تاکید بر اینکه "حکومت برخاسته از مردم است نه بر آنها". می تواند آینده بهتری برای مصر و ملتهای منطقه و کشورهائی که به آنها کشورهای اسلامی اطلاق می شوند با توجه به جایگاه تاریخی مصر رقم بزند. غرب باید در پس این حوادث به این واقعیت دست یافته باشد که برای همیشه نمی تواند رفاه را در انحصار خود داشته باشد. باید با انتقال دانش نوین به کشورهای عقب مانده به تقسیم رفاه عمومی در تمام جوامع بشری بخاطر دور ماندن از ترکش بنیادگرائی که به یک خطر بالفعل برای صلح و آرامش و امنیت جهانی تبدیل شده است همت گمارد.